السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

۸۲ مطلب با موضوع «یا ابا عبدالله الحسین (ع)» ثبت شده است

آش پشت پا

سلام بر حسین (ع)


دیدم مادرم داره آش درست میکنه 
سوال کردم :
مادر...آش چی می پزی؟ 
گفت:
آش پشت پا 
گفتم :
از ما کسی مسافرت نمی ره.. گفت:
حسین (ع )امشب از مدینه به سمت کربلا راه می افته گفتم:
چرا تو؟ 
گفت: 
آخه حسین(ع) مادر نداره...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 
دوست داشتی کپی کن تا بقیه هم سلامی بدن به امام غریبمون    









السلام علیک یا اباعبداله الحسین (ع).


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

شهادت حضرت امام سجاد (ع) تسلیت باد.

لاله پژمرده وبی باغبانم ای خدا

طایری پربسته وبی آشیانم ای خدا

روزگاری بودهفتادم قمراماکنون

یک ستاره نیست درهفت آسمانم ای خدا

روزگاری سایهءبابا به سربودم ولی

این زمان برنیزه گشته سایبانم ای خدا

جان من درقتلگه جامانده وازجسم من

مانده باقی پوستی براستخوانم ای خدا

نیمه جان خویش رامرهون لطف زینبم

تاابدشرمنده ازاین قدکمانم ای خدا

دانهءزنجیرهم درغربتم خون گریه کرد

جای چشم و اشک اوباشدنشانم ای خدا

شهادت حضرت امام سجادعلیه السلام تسلیت باد.

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بی نام

عاشورای حسینی تسلیت باد...

"دریای خون"

آفرینش رانمیدانم چه شوری درسراست

                                                              روزعاشوراست یاغوغای صبح محشراست

آفتاب ازبس سیه گشته نمی داندکسی

                                                              بوی آتش برفلک یـــــــاتلّی ازخاکستراست

آسمان گردیده هــمچون خیمهءآتـش زده

                                                              یازمین دریای خون مانند چشم حیدراست

وحشی و گرگ بیابان آب نوشــــندازفرات

                                                              آل عصمت رانفــــــــس دردل شرار آذراست

هاجران رادیده زمزم،سینه کانون عطش

                                                             باچنین احوال سقّاء ازهمه تــــشنه تراست

دردل فرزندزهــــــرا داغ بــــربـــــالای داغ

                                                              داغهای قاسم و عباس وعون وجعفر است

سورهءنوراست این کافتاده زیردست و پا

                                                             یـــــا گـــــــــل لیلا به دامان بیابان پرپراست

ماه راازآسمان درعلقمه انــــــــــــداختند

                                                            یــــــابه موج خون تن عباس میر لشکراست

این که سهم آب خودرا می دهدبرتشنگان

                                                            دختر شیرخداساقّــی حوض کــــــوثر است

 






۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

تاسوعای حسینی تسلیت باد ...


السلام علیک یا اباالفضل العباس (ع).




۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
بی نام

تاسوعای حسینی تسلیت باد...

"حضرت ابوالفضل العباس علیه السّلام"

السّلام ای ساقی صهبای عشق

                          السّلام ای افسروالای عشق

السّلام ای نوربخش عالمین

                          دستگیرشیعه ای درنشاتین

السّلام ای باب حاجات همه

                        مظهرجود وسخای فاطمه علیه السّلام

السّلام ،عباس علیه السّلام نورمشرقین

                         ساقّی مظلوم طفلان حسین علیه السّلام

یاورسلطان دشت کربلا

                          حامّی شیعه به هنگام بلا

عشق و ایثارومحبّت رام تو

                        هستّی عالم همه دردام تو

طالب دیدارکویت نه فلک

                         درطواف کوی تو انس وملک

جمله خوبان جهان سرمست تو

                       می زندبوسه فلک بردست تو

چشم ،ادب برادبت دوخته

                      درس ادب رازتوآموخته

قامت افلاک به پیش تو خم

                      هرچه بگویم زوفای توکم

فضل و کرم پیش وجودت خجل

                     خردزبشناختنت پابه گل

 



۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

روز شمار قیام عاشورا

در «روز هشتم» محرم بر امام حسین (ع) چه گذشت؟


در روز هشتم محرم سال 61، عبیدالله پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به من خبر رسیده حسین چاه می‌کند و آب به دست می‌آورد!

چون تشنگی، امام حسین و اصحابش را سخت آزرده بود، آن حضرت کلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی بس گوارا بیرون آمد، همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید گردید و دیگر نشانی از آن دیده نشد. 

خبر این ماجرای شگفت انگیز و اعجاب آمیز توسط جاسوسان به عبیدالله رسید و پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می‌کند و آب به دست می‌آورد، و خود و یارانش می‌نوشند!

به محض اینکه نامه به تور رسید، بیش از مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین و اصحابش بیشتر سخت بگیر و با آنان چنان رفتار کن که با عثمان کردند!  

عمربن سعد طبق فرمان عبیدالله بیش از پیش بر امام علیه السلام و یارانش سخت گرفت تا به آب دست نیابند.  

ملاقات یزید بن حصین همدانی و عمر بن سعد  

چون تحمل عطش مخصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین علیه السلام به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود به امام گفت: به من اجازه ده تا نزد عمربن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم، شاید از این تصمیم برگردد!  

امام علیه السلام فرمود: اختیار با تو است.  

او به خیمه عمر بن سعد وارد شد بدون آن که سلام کند، عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟! مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول او را نمی‌شناسم؟! 

آن مرد همدانی گفت: اگر تو خود را مسلمان می‌پنداری، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته‌ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‌نوشند، از آنان مضایقه می‌کنی و اجازه نمی‌دهی تا آنان نیز از این آب بنوشند حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟! و گمان می‌کنی که خدا و رسول او را می‌شناسی؟ 

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‌دانم که آزار این خاندان حرام است! اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است! و من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه کنم؟! آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن می‌سوزم؟ و یا این که دستانم به خون حسین آلوده شود در حالی که می‌دانم کیفر این کار، آتش است؟ ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است. ای مرد همدانی! 

در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمی‌بینم! 

یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که شما را برای رسیدن به حکومت ری به قتل برساند؟! 

آوردن آب از فرات  

به هر حال هر لحظه تب عطش در خیمه‌ها افزون می‌شد. امام علیه السلام برادر خود عباس بن علی بن ابی طالب را فراخواند و به او مأموریت داد تا همراه سی نفر سواره و بیست نفر پیاده جهت تدارک آب برای خیمه‌ها حرکت کند در حالی که بیست مشک با خود داشتند. آنان شبانه حرکت کردند تا به نزدیکی شط فرات رسیدند در حالی که نافع بن هلال پیشاپیش ایشان با پرچم مخصوص حرکت می‌کرد.  

عمر بن حجّاج پرسید: کیستی؟! 

نافع بن هلال خود را معرّفی کرد. 
 
ابن حجّاج گفت: ای برادر! خوش آمدی، علت آمدنت به این جا چیست؟ 

نافع گفت: آمده‌ام تا از این آب که ما را از آن محروم کرده‌اند، بنوشم.  

عمر بن حجاج گفت: به خدا سوگند در حالی که حسین و یارانش تشنه کامند هرگز به تنهایی آب ننوشم.  

سپاهیان عمر و بن حجّاج متوجه همراهان نافع بن هلال شدند، و عمروبن حجّاج گفت: آنها نباید از این آب بنوشند، ما را برای همین جهت در این مکان گمارده اند.

در حالی که سپاهیان عمرو بن حجاج نزدیک تر می شدند، عباس بن علی به پیادگان دستور داد تا مشکها را پر کنند، و پیادگان نیز طبق دستور عمل کردند، و چون عمرو بن حجاج و سپاهیانش خواستند راه را بر آنان ببندند، عباس بن علی و نافع بن هلال بر آنها حمله ور شدند و آنها را به پیکار مشغول کردند، و سواران، راه را بر سپاه عمرو بن حجاج بستند تا پیادگان توانستند مشکهای آب را از آن منطقه دور کرده و به خیمه ها برسانند. 

سپاهیان عرو بن حجاج بر سواران تاختند و اندکی آنها را به عقب راندند تا آن که مردی از سپاهیان عمروبن حجاج با نیزه نافع بن هلال، زخمی عمیق برداشت و به علت خونریزی شدید جان داد، و اصحاب به نزد امام بازگشتند. 

ملاقات امام علیه السلام و عمر بن سعد 

امام حسین علیه السلام مردی از یاران خود به نام عرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند، و عمرو بن سعد پذیرفت. شب هنگام امام حسین علیه السلام با بیست نفر از یارانش و عمر بن سعد با بیست نفر از سپاهیانش در محل موعود حضور یافتند. 

امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس بن علی و فرزندش علی اکبر را در نزد خود نگاه داشت، و همینطور عمر بن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش، به بقیه همراهان دستور بازگشت داد. 

ابتدا امام حسین علیه السلام آغاز سخن کرد و فرمود: ای پسر سعد! آیا با من مقاتله می کنی و از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست، هراسی ندارد!؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی! آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ این موجب نزدیکی تو به خداست. 

ابن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم می ترسم که خانه ام را خراب کنند! 

امام حسین علیه السلام فرمود: من برای تو خانه ات را می سازم. 

عمر بن سعد گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند! 

امام فرمود: من بهتر از آن به تو خواهم داد، از اموالی که در حجار دارم، و به نقل دیگری امام فرمود: من «بغیبغه» را به تو خواهم داد، و آن مزرعه بسیار بزرگی بود که نخل های زیاد و زراعت کثیری داشت و معاویه حاضر شد آن را به یک میلیون دینار خریداری کند ولی امام آن را به او نفروخت. 

عمر بن سعد گفت:من در کوف برجان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر بگذارند! 

امام حسین علیه السلام هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟! خداوند جان تو را از به زودی در بسترت بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد، به خدا سوگند من می دانم از گندم عراق جز به مقداری اندک نخوردی! 

عمر بن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است! 

و برخی نوشته اند: امام حسین علیه السلام به او فرمود: مرا می کشی و گمان می کنی که عبیدالله ولایت ری و گرگان را به تو خواهد داد؟! به خدا سوگند که گوارای تو نخواهد بود و این عهدی است که با من بسته شده است و تو هرگز به این آرزوی دیرینه خود نخواهی رسید! پس هرکاری می توانی انجام ده که بعد از من روی شادی را در دنیا و آخرت نخواهی دید، و می بینیم که سر تو را در کوفه بر سر نی می گردانند! و کودکان سر تو را هدف قرار داده و به طرف او سنگ پرتاب می کنند. 

نامه عمر بن سعد به عبیدالله 

بعد از این ملاقات عمر بن سعد به لشکر گاه خود بازگشت و به عبیدالله بن زیاد طی نامه ای نوشت: خدا آتش فتنه را بنشاند و مردم را بر یک سخن و رای متحد کرد! این حسین است که می گوید یا به همان مکان که از آن جا آمده، بازگردد یا به یکی از مرزهای کشور اسلامی برود و همانند یکی از مسلمانان زندگی کند، و یا از این که به شام رفته تا هر چه یزید خواهد درباره او انجام دهد! و خشنودی و صلاح امت در همین است. 

افترا و بهتان 

عقبه بن سمعان می گوید: من با امام حسین از مدینه تا مکه و از مکه تا عراق هرماه بودم و تا لحظه ای که آن حضرت شهید شد، از او جدا نشدم. آن بزرگوار نه در مدینه و نه در مکه و نه در میان راه و نه در عراق و نه در برابر سپاهیان دشمن،‌تا لحظه شهادت سخن نگفت مگر این که من آن را شنیدم، به خدا سوگند آنچه را که مردم می گویند و گمان دارند که او گفته است که: بگذارید من دستم را در دست یزید بگذارم، یا مرا به سر حدی از سر حدات اسلامی بفرستید، چنین سخنی نفرمود! فقط می گفت: بگذارید من در این زمین پهناور بروم تا ببینیم امر مردم به کجا پایان می پذیرد. 

برخی نوشته اند که : عمر بن سعد، کسی را نزد عبیدالله فرستاد و این پیام را بدو رسانید که: اگر یکی از مردم دیلم ( کنایه از مردم بیگانه) این مطالب را از تو خواهد  تو آنها را نپذیری، درباره او ستم روا داشته ای. 

پاسخ عبیدالله 

چون عبیدالله نامه عمر بن سعد را در نزد یاران خود قرائت کرد گفت: ابن سعد درصدد چاره جویی و دلسوزی برای خویشان خود است. 

در این هنگام شمر بن ذی الجوشن از جای برخاست و گفت: آیا این رفتار را از عمر بن سعد می پذیری!؟ حسین به سرزمین تو و در کنار تو آمده است، به خدا سوگند که اگر او از این منطقه کوچ کند و با تو بیعت نکند، روز به روز نیرومند تر گشته و تو از دستگیری او عاجز خواهی شد، این را از او نپذیر که شکست تو در آن است، اگر او و یارانش بر فرمان تو گردن نهند آن گاه تو در عقوبت و یا عفو آنان مختار خواهی بود. 

ابن زیاد گفت: نیکو رایی است و رای من نیز بر همین است. ای شمر! نامه مرا نزد عمر بن سعد ببر تا بر حسین و یارانش عرضه کند، اگر از قبول حکم من سرباز زدند با آنها بجنگد و اگر عمر بن سعد حاضر به جنگ با آنها نشد تو امیر لشکر باش و گردن عمر بن سعد را بزن و زد من بفرست! و در خبر دیگری آمده است: عبیدالله بن زیاد مردی به نام حویره بن یزید تمیمی را خواند و به او گفت: نامه مرا نزد عمر بن سعد ببر پس اگر او همان ساعت اقدام به جنگ نمود پس همان مطلوب ما است و اگر اقدام نکرد او را گرفته و در بند کن و شهر بن حوشب را بخوان و او را امیر بر لشکر و سپاه گردان. 

تهدید به عزل 

سپس نامه ای به عمر بن سعد نوشت: من تو را به سوی حسین نفرستادم که ا او دفع شر کنی! و کا را به درازا کشانی! و به او امید سلامت و رهایی و زندگی دهی و عذر او را موجه قلمداد کرده و شفیع او گردی! اگر حسین و اصحابش بر حکم من سر فرود آورده و تسلیم می شوند آنان را نزد من بفرست، و شمشیر بگذران و بند از بند آنان جدا کن که مستحق آنند! و چون حسین را کشتی، پیکر او را در زیر سم اسبان لگد کوب کن که او قاطع رحم و ستمکار است! و نمی پندارم که پس از مرگ او این عمل (لگد کوب کردن) به او زیانی برساند ولی سخنی است که گفته ام و باید انجام شود! پس اگر فرمان ما را اطلاعت کردی تو را پاداش دهم و اگر از فرمان من سرباز زدی از لشکر ما کناره گیر و مسئولیت آنها را به شمر بن ذی الجوشن واگذار که ما فرمان خویش را به او داده ایم و السلام. 



برگرفته از کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع)

منبع :باشگاه خبرنگاران جوان 


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

اگر دین ندارید

اگر دین نداریدلا اقل آزاده باشید. (امام حسین (ع)) .درس عاشورایی امام حسین (ع).


تاسوعا وعاشورای حسینی تسلیت باد . :(



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

محل دفن حضرت علی اکبر (ع) کجاست؟

آنچه درباره قبر علی بن حسین حضرت علی اکبر (ع) یقین است و در اخبار و روایات آمده این است که آن حضرت در پایین پای پدر بزگوارش به خاک سپرده شد.


به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دربارۀ قبر علی بن حسین، حضرت علی اکبر (ع) در اخبار و روایات آمده که آن حضرت در پایین پای پدر بزگوارش به خاک سپرده شد. عین عبارت «الارشاد» این است: «نزدیک پاهای حسین (ع) دفن گردید.»

 شیخ مفید بر این نکته تصریح کرده و فقهای دیگر نیز در کتاب‌های خود نوشته‌اند.

مرحوم مفید پس از ذکر اسامی هفده نفر از شهیدان بنی‌هاشم که همگی از برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام حسین (ع) بودند، می‌فرماید: «آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند. هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام (ع) آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین (علی اکبر) (ع) از جملۀ آنان است. برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین (ع) نزدیک‌ترین محل است.»[۱]

و در نقل دیگرش می‌گوید: «‌پس از بازگشت عمر بن سعد از کربلا، جماعتی از بنی‌اسد که در غاضریه سکونت داشتند، آمدند و بر پیکر امام حسین (ع) و یارانش نماز گزاردند.  آن حضرت را همان جایی که الان قبر اوست دفن کردند و علی ابن الحسین (علی اکبر) (ع) را در پایین پای پدر به خاک سپردند؛ سپس برای دیگر شهیدان از اهل بیت و اصحاب، حفره‌ای کندند و همه آنان را در آن حفره به صورت دسته‌جمعی دفن کردند. عباس بن علی (ع) را در راه غاضریه، در همان محلی که به شهادت رسید و اکنون قبر اوست به خاک سپردند.»[۲]

    سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند. در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند. نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین (ع) فرزندش علی اکبر (ع) است

در بعضی از روایات آمده است: «امام سجاد (ع) (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت؛ زیرا میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند. امام زین العابدین (ع) از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد. آنگاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست؛ سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند. بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس (ع) رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد.

سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند. در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند. نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین (ع) فرزندش علی اکبر (ع) است؛»[۳] امام صادق (ع) در این‌باره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: «امام حسین (ع) را غریبانه کشتند. بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند، غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.»[۴]

در زیارت ناحیۀ مقدسه هم چنین می‌خوانیم:

«هرگاه خواستی شهداء را زیارت کنی، پایین پای امام حسین (ع) که قبر علی بن حسین (ع) آنجا است، بایست.»

عبدالرّزاق حسنی ضریح امام حسین (ع) را در زمان خود چنین توصیف کرده است:

«ضریح امام حسین (ع) عبارت است از: یک بلندی (صندوق مانند) چوبی که به عاج زینت شده و روی آن دو مشبک[۵] قرار دارد،‌ مشبک داخلی از فولاد گران قیمت و مشبک خارجی از نقره‌ روشن سفید است... به مشبک خارجی مشبک دیگری بدون این که مانعی بین آن دو باشد، متصل است و فقط از هر طرف به اندازه ‌یک متر کوتاه‌تر از مشبک خارجی متعلق به امام حسین (ع) است. زیر آن مشبّک قبر علی بن الحسین (ع) است که همراه پدر در یک روز شهید شده و در کنار پدر دفن گردیده است.»[۶]

گرچه بعضی از مطالب در کیفیت به خاک سپاری امام حسین (ع) و اینکه چه کسی امام حسین (ع) را دفن کرده، در این نقل‌ها متفاوت است. گاهی «کنار پاها» و گاهی «سمت پاها» آمده که هر دو به یک معناست. اینکه محل دفن علی بن حسین (ع) از دیگر شهدا به پیکر امام حسین (ع) نزدیک‌تر است و از مجموع آنها یک نکته قابل استفاده است که به عنوان نتیجه ارائه می‌گردد و آن اینکه: قبر علی اکبر (ع) در پایین پای امام حسین (ع) قرار دارد.

بنابراین می‌توان ادعا کرد که ضریح کوچکی که بر ضریح حضرت سیدالشهدا (ع) متصل است و در طرف پایین پای آن حضرت قرار دارد و از مجموع دو ضریح، یک ضریح شش گوشه درست شده، به احترام علی اکبر (ع) و به نام آن حضرت است.


 پی نوشت:

[۱] مفید، الارشاد، سلسله مؤلفات شیخ مفید، دار المفید للطباعه و النصر و التوزیع، ج۱۱، صص ۱۲۵ ـ ۱۲۶، جزء ۲

[۲] مفید، همان، ص ۱۱۴؛ خلیلی، ‌جعفر، موسوعه العتبات المقدسه قم-کربلا، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۷ ق، ص ۷۳، جزء۸

[۳] عبدالرزاق الموسوی، المقرم، مقتل الحسین (ع) ، تهران، قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثه، ص۳۲۰ ـ ۳۲۱.

[۴] قمی، جعفر بن محمد، ابن قولویه، کامل الزیارات، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق، صص ۵۳۷ ـ ۵۳۸، المقرم، همان، ص۳۲۱.

[۵] هر چیز سوراخ؛ سوراخ پنجرۀ مانند را مشبک ‌گویند.

[۶] خلیلی، جعفر، موسوعه العتبات المقدسه، قسم کربلا، جزء ۸، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص ۱۸۲، به نقل از حسنی، عبدالرزاق، موجز تاریخ البلدان العراقیه.

منبع: سایت کرب و بلا
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان 

محل دفن حضرت علی اکبر (ع) کجاست؟
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

السلام علیک یا علی اصغر(ع)

"بسم الله الرحمن الرحیم"

(شورولایت)

السّلام ای اصغرای نوردوعین

آخرین سربازوسرداررحسین علیه السّلام

السّلام ای مهدتوعرش برین

عاشق دیدارتوخلدبرین

السّلام ای شیعیان مست ولات

شیعه قربان رخ ازخون حنات

دردوعالم دستگیرشیعه ای

مایل هرسینه ءبی کینه ای

بادودست کوچکت ،دردوسرا

حلّ مشکل می کنی ،مشکل گشا

دردرون سینه های شیعیان

عشق تو هرلحظه می باشدعیان

مردم عالم ،همه خاک رهت

انبیاءعمری گدای درگهت

دردوعالم هرچه خواهی می کنی

ازهمه مشکل گشایی می کنی

ماهمه ظلمت ،چراغ راه تو

رهنمای هردل آگاه تو

هرکه درراه توشداهل دل است

باتو بودن ،عشق مولا،حاصل است

نام تو طفل صغیری ،اصغری

دروجوداهل عالم ،اکبری


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

روزشمار قیام عاشورا؛ هفتم محرم: راه فرات بر کاروان امام حسین (ع) بسته شد

ابن زیاد می داند باید حسین (ع) و یارانش تشنه بمانند تا حداقل اندکی از نیروی آنان کم شود؛ باید آب فرات بسته شود تا همه چشم به دستان سقای کربلا ابوالفضل‌العباس داشته باشند.

به گزارش خبرنگار تکیه حسینی باشگاه خبرنگاران جوان؛  خون پیکره حق در طول تاریخ از قلب عاشور است که سرچشمه میگیرد و اگر حقیقت را بخواهی هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است کاروان تاریخ روان است و یاران عاشورایی سیدالشهدا علیه السلام  یکایک از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان پای به سیاره زمین می گذارند و در زیر خیمه های پشمینه و یا در خانه های کاه گلی بزرگ می شوند و خود را به صحرای کربلا می رسانند. 
 
در روز هفتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری عبیدالله زیاد نامه‌ای به عمر سعد فرستاد و به او دستور داد تا راه فرات را بر حسین(ع) و یارانش ببندند، و اجازه نوشیدن حتی قطره ای آب را به امام و یارانش ندهند. (بحارالانوار،ج44،ص386) عمرسعد نیز فوراً عمروبن‌حجاج را با پانصد سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد تا مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شوند. در این روز مردی به نام عبدالله بن حصین ازدی فریاد برآورد: ای حسین !به خدا سوگند دیگر قطره ای از آب را نخواهی نوشید تا از عطش جان دهی.  
 
امام  حسین (ع) فرمودند :خدایا او را از تشنگی بکُش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده! حمیدبن مسلم ( ازجمله کسانیکه درلشکر عمرسعد بود و پاره ای از وقایع عاشورا را از او نقل کرده‌اند) می‌گوید: قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله حصین آنقدر آب می‌نوشید که شکمش بالا می‌آمد و بعد همه آبی را که نوشیده بود بالا می‌آورد!  باز فریاد می‌زد: تشنه‌ام! آب...! و هیچ وقت سیراب نمی‌شد تا این‌که بالاخره به همین وضع هلاک شد. (ارشاد شیخ مفید، ج2،ص86 و همچنین رجوع کنید به قصه کربلا، علی نظری منفرد، صص 230-231) 
 
امام حسین(ع) سپاه دشمن را چنین نفرین کرد: 
بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگی و قحطی( همچون سالهای قحطی یوسف در مصر) پدید آور و آن غلام ثقفی(حجاج بن یوسف) را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند. زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند( به توسط آن غلام) انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد.

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام