بسوز دل که علی اصغر در تب و تاب است
درون خیمه ها امشب گمانم قحطی آب است
حسین جانم حسین جانم
زمین کربلا امشب بسان لاله می سوزد
رقیه نوحه می خواند به سینه ناله می سوزد
حسین جانم حسیم جانم
رباب از سوز دل گوید چرا اصغر تو بی تابی
رسیده جان بر لب چرا مادرنمی خوابی
حسین جانم حسین جانم
سکینه مشک خالی را فکنده بر سر دوشش
به دنبال عمو گردد که تاگردد هم آغوشش
حسین جانم حسین جانم
السلام علیک یا حضرت علی اصغر(ع)...
ثانیه ها عذاب شده واویلا سیلیا بی حساب شده واویلا
یاد لبای تشنه ی شیر خواره مصیبت رباب شده واویلا
بابا موقع اسارت شد
زدن سه سالت عادت شد
نبودی ببینی گوشوارم جلو چشمام غارت شد
عمه رسید از راه مارو با کعب نی زدن
گفتم نزن نامرد اما باز مارو هی زدن
خدا چشام میسوزه درد دارم تاول پام میسوزه درد دارم
تموم شب عمه زینب تا صبح دلش برام میسوزه درد دارم
گوشه ی ویروونه می خونم
رسیده به لب من جونم
زیرتازیونه من دیگه نمیمونم نمیتونم
شب ها که تب کردم عمه بود بالای سرم
پر میکشم امشب خسته ام من باید برم
مرا هم کربلایی کن رقیه
بحـق نام زیبای عـمویت
برای من دعایی کن رقیه (س)
السلام علیک یا حضرت رقیه (س)
ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنم
ارباب صدای قدمت می آید...
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
از وقتی بچه بودم نزدیک محرم که میشدیم شورشوق خاصی داشتم روزشماری میکردم زود برسیم تا بتونم تو مراسم عذاداری شرکت کنم
وخیلی خداروشکر میکردم که تونستم توی مراسمها شرکت کنم .
داریم نزدیک میشیم توی این ایام مارو از دعای خیرتون بی نصیب نذارید التماس دعا .
گاهی درد و رنج، چیزهایی به ما میآموزد که شادی و شادمانی هرگز نمیتواند بیاموزد
آنتونی رابینز