میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه‌ها
دیده میشد محشری از لا به لای نیزه‌ها

مصحفی که جای آن بر شانه‌های عرش بود
عاقبت تقطیع شد در کربلای نیزه‌ها

نه، مکن باور اگر چه گفت عصر واقعه
دیده میشد پشت خیمه رد پای نیزه‌ها

میشود سر‌ها به نی منظومه‌ای دنباله دار
میرود تا آسمان‌ها ناله‌های نیزه‌ها

میشود فهمید از خون گریه‌های محفلی
برگرفته با قلبی در هوای نیزه‌ها

از چه رو خورشید، بین کوچه‌های کوفیان
گاه بالا بود و گاهی زیر پای نیزه‌ها

دختری میگفت با حسرت چه میشد می‌زدم
بوسه‌ای بر حنجرت بابا به جای نیزه‌ها

با ردیف نیزه‌ها شاعر غزل خوانی نکن
آه میشوزد دلم از‌های های نیزه‌ها

مجید قاسمی

 

بسته اشعار شب عاشورای حسینی

 

شب عاشورای حسینی تسلیت باد

 

بسته اشعار شب عاشورای حسینی

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان