حال دنیارا بپرسیدم من از فرزانه
گفت یا آب است یا خاک است یا پروانه
گفتمش احوال عمرم را بگو؟این عمر چیست؟
گفت یابَر است یاباد است یا افسانه.
گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟
گفت یاخوابند یا مستند یا دیوانه!
گفتمش احوال جانم را پس از مردن بگو ؟
گفت یا باغ است یاناراست یا ویرانه ای .
اگه قرار باشه در مورد شما فیلمی ساخته بشه دوست دارید کدوم بازیگر نقش شما رو بازی کنه؟و چرا دوست دادید ایشون بازی کنند نقش شما رو؟واینکه دوست ندارید نقش شما را چه کسی بازی نکنه؟
من خودم دوست دارم نقشم رو یا محمد رضا فروتن بازی کنه یا مهران غفوریان
چون بازیشون رو دوست دارم .
آیا پاکت نامهای را باز میکنید که تاریخ مرگ شما در آن باشد؟
آیا با خودت دوست میشوی؟
اگر میتوانستی مقیاس اندازهگیری بالای سر مردم را ببینی، میخواستی این مقیاس چه اندازهای داشته باشد؟ وضعیت آنها در جامعه، میزان خوشبختی، ثروت و غیره؟
شما چه کاری را متفاوت از دیگران انجام میدهید؟
اگر شریک زندگی شما هرگز متوجه نشود که شما به طور تصادفی, او را فریب دادهاید، آیا این موضوع را به او میگویید؟
آیا تا به حال احساس کردهای که یک روز ۱۰۰ بار تکرار شده است؟
اگر زنان و مردان در دو سیاره مختلف زندگی میکردند، چه اتفاقی برای این سیاره ها میافتاد؟
اگر برای تغذیه کودک گرسنه خود جرمی مرتکب شده باشید، شخص بدی هستید یا از سر ناچاری مرتکب این جنایت شدهاید؟
اگر خوشبختی پول بود، شغل شما چه بود؟
منتظر جواب دوستان هستم باتشکر.
آقا اولین بار که ماست درس کردن اون یه قاشق ماست مایه ماست رو از کجا آوردن؟اصلا چطور درست کردن؟
تمام غصه ها از همان جایی آغاز میشوند که، ترازو برمیداری و می افتی به جان دوست داشتنت ... اندازه میگیری ، حساب کتاب میکنی ،مقایسه
میکنی... وخدا نکند حساب وکتابت برسد به آن جا که زیادتر دوستش داشته ای ، زیادتر گذشته ای،زیادتر بخشیده ای ، به قدر یک ذره ، حتی یک
ثانیه ... درست از همان جاست که توقع آغاز می شود ، و توقع آغاز همه رنج هایی است که ما می بریم ...
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش
منبع:سایت بیتوته.
غم به شما عمق می دهد و شادی ارتفاع
غم ریشه هایتان را گسترده می کندو شادی شاخه هایتان را
شادی مثل درختی است که به سمت آسمان می رود ،وغم مانند ریشه هایی که تا بطن زمین پایین می روند .
هردو مورد نیازند وهرچه درختی بلندتر شود هم زمان ریشه هایش عمیقتر می شوند.
حق الناس همیشه پول نیست گاهی دل است دلی که باید بدست می آوردیم و نیاوردیم !
دلی که شکستیم ورها کردیم دلهای غمگینی که بی تفاوت از کنارشان گذشتیم و...
خدا از هرچه بگذرد از حق الناس نمی گذرد...