السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

۲۷ مطلب با موضوع «رمان مریم ورمان میلیاردر معروف» ثبت شده است

رمان میلیاردرمعروف قسمت دوم

اتاق دردونه دوساعت بعد:

گرجی پور:سارا بلندشو ساعت 10شده.

سارا:یه غلتی زدو همین که چشمش به ساعت افتاد با عجله بلند شدو دهنشو با آستین لباسش پاک کردو

گفت چرا ....

که جناب گرچی پور نذاشت حرفشو کامل بزنه وبا عصبانیت گفت بادستمال پاک کن نه با آستینت نگاش کن دختر

گنده انگار بچه های سه ماهه (باحرص بخونید)

دردونه که از حرف پدرش دلش شکسته بود سریع اشک گلوله گلوله از چشماش سرازیر شد وبغضی گلوشو

گرفت و گفت پاپا .

گرجی پور که حسابی از دست دردونش حرصش گرفته بود اداشو بیرون آورد گفت پاپا.

با این حرف گرجی پوردردونه هق هقش بیشتر شدو با غیظ گفت مدرسم دیر شد چرا بیدارم نکردید ؟باعجله دنبال

جورابش گشت و گفت کو جورابم ؟

گرجی پور گفت تو جیبم ؟

دردونه :بابا(باگریه)

بعد که جورابشو کنار تختش دید خم شد واونارو برداشت پوشید گفت کو مقنعم ؟

گرجی پور:تو یخچال (باحرص)

دردونه :بابا (باگریه)

گرجی پورباز اداشو در آوردو گفت بابا وادامه  داد که زحمت نکشید شما از مدرسه اخراج شدید حکمش صبح

علی الطلوع رسید خیالتون راحت شد همینو

میخواستید نه الانم پاشو نمیخواد برای من فیلم بیای که خیلی مشتاق مدرسه ای وناراحتی که مدرست دیر

شده ؟

دردونه که هق هقش بیشتر شده بود باشدت گریه میکرد که شادی خانم اومد تو اتاق گفت چه خبرته مرد صدات

خونه رو برداشته هفت تا خونه اونورتر هم

صدات میاد وقتی چشمش به دردونش افتاد گفت چی شده  دخملم چرا گریه میکنی ؟

دردونم که مامانشو دید خودشو برای مامانش لوس کرد و به گریش افزودو گفت مامی وپرید بغل مامانش .

گرجی پور که نظاره گر رفتار بچه گانه دخترش بود گفت (باحرص)ولش کن دختر گنده خجالت نمیکشه  رفتارش

مثل دختر بچه هاست  همین کارارو میکنی

لوس میشه زن ؟ووقتی دید دردونه پرید بغل مامانش گفت بیا پایین خرس گنده ؟بغلش نکن زن پررو میشه .

دردونه گفت مامی میبینی پا پی دعوام میتنه ؟

گرجی پور که از اینطور حرف زدن دخترش خندش گرفته بود به زور جلو خودشو گرفته بود گفت خجالت بکش دختر ا

ین چه طرز صحبت کردنه ؟

شادی خانم که بغض و گریه ی دخترشو دیده بودگفت ولش کن بابات از چیز دیگه ای ناراحته میخواد خودشو تخلیه

کنه بهونه ای پیدا نکرده به تو گیر داده

بیا بریم صبحونه بدم بخوری دخمل خوشگلم .

دردونه روشو کرد سمت باباش وشکلکی براش بیرون آورد وسرشو گذاشت روشونه های مامانش ودماغشو با لباس

مامانش پاک کرد .

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بی نام

رمان میلیاردر معروف قسمت اول

ساعت 8صبح اتاق دردونه میلیاردرمعروف:

سارا دختر یه دونه ودردونه میلیاردرمعروف آقای گرجی پور طبق معمول همیشه در خوابی ناز به سرمیبرد وانگار نه انگار که کلاس ودرس دارد

تابه حال به علت غیبتهای بی جهت وی بارها از مدرسه اخراج گردیده است نامبرده 3مدرسه تعویض کرده است .یعنی 3مدرسه عذر نامبرده را

خواسته اند لااقل دردونه یه دونه جناب گرجی پور درس خوان هم نیست که به دلیل درس خوان بودن وی اورا نگه دارند .حتی پولهای پدر وی

هم نتوانست از اخراج او جلوگیری به عمل آورد.

سارا طاق باز روی تخت خواب به خوابی عمیق فرو رفته است درحالی که آب دهانش از بین لبهایش جاری است و متکای وی را حسابی خیس کرده

گویی لیوان آب را روی ان خالی کرده اند .دردونه جناب گرجی برعکس دختران همسن وسال خود از لباسهای تنگ وچسبان بی زار است وشاید

تنها نکته مثبت درمورد وی همین مورد باشد وهمین بسی جای شکر دارد طبق عادت همیشگی پیراهن بسیار گشادی بر تن داشت که اندام او در این

پیراهن گم شده بود به طوری که اگر سراو مخفی باشد فکر میکنی پیراهنی بر روی تخت افتاده است ویه دامن بسیار بلند وگشاد .دستهایش رانیز

طبق عادت همیشگی اش بهسان وزنه برداران که وزنه میزنندبه سمت بالاوروی متکایش انداخته بود .

چهره بسیار زیبایی وجذابی داشت چشمهای درشت وعسلی ابروهایی کم پشت به گونه ای که فکر میکنند دست زده است دماغی  باریک ولبهای

موزونی داشت برعکس پدرومادرش که چهره ی زشت وکریهی داشتند .

آقای گرجی پور به عادت همیشگی اش مشغول رسیدگی به گلدان ها وگلهایش بود وهمسرش شادی خانم پشت تلفن مشغول غیبت کردن بود !

برعکس دیگر پولداران دیگر خانواده گرجی خدمتکاری نداشتند واز داشتن خدمتکار بی زار بودند.

جناب گرجی پور که مشغول رسیدگی به گلدانهای عزیزش بود زیرلب آوازی زمزمه میکرد که صدای بلند گوشی موبایلش اورا از حال خود خارج

کرد .

به سمت گوشی خود رفت وجواب داد :الو بله بفرمایید

مدیر مدرسه دردونه گرجی پور:الو سلام محسنی هستم مدیر مدرسه سارا.

جناب گرجی پور:اوه بله سلام خانم محسنی احوال شما .

امروز هفتمین هفتست که دخترتون به مدرسه نمیادومن مجبورم عذرش رو بخوام

گرجی پور:اوه خانم محسنی حالا چرا اینقدر سختگیر اخراج واسه چی یه تعهدی ،جریمه ای چیزی اخراج چرا؟

جناب گرجی پور کار دختر شما ازتعهد جریمه گذشته میگم هفت هفتست اصلا نیومده .

لطفا بیاید پرونده اش رو ببرید ما درحق دختر شما خیلی لطف کردیم تا الان هم اخراجش نکرده بودیم .

گرجی پور:بله بله حق باشماست من از شما عذر میخوام الساعه خدمت میرسم برای بردن پروندش .

جناب گرجی پور که خون خونش را میخورد با عصبانیت به سمت خانمش رفت و گفت :فکر کنم دخترمون باید دیگه قید درسشو بزنه این چهارمین

مدرسه ای بود که اخراجش کردن دیگه آوازش تو کل منطقه پیچیده هیچ مدرسه ای قبولش نمیکنه هرجا که میری میگن همونی نیست که غیبتش

زیاده ؟

شادی خانم :گوشی شوکت خانم .چی اخراجش کردن؟وا!واسه چی؟

جناب گرجی پور با حرص فراوان گفت:واسه غیبت ظاهرا مادر ودختر دستی تمام در غیبت دارن دختر غیبت از

مدرسه ومادر غیبت از فامیل.

شادی خانم: وا!

خوب حالا چیکار کنیم اینطوری که دخترمون از تحصیل عقب میفته بچه های فامیل از اون جلو میزنن

جناب گرجی پور:نه که حالا خیلی هم درس بلدن وباسواد تشریف دارن توی مدت تحصیلشون غیبتشون بیشتر از

حضورشون بوده .

وای من دیگه دارم دق میکنم از دست این دختره .




۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قست آخر

"بسم الله الرحمن الرحیم"


۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قسمت هفدهم وهیجدهم

"بسم الله الرحمن الرحیم"


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قسمت پانزدهم و شانزدهم

"بسم الله الرحمن الرحیم"


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قسمت سیزدهم وچهاردهم

"بسم الله الرحمن الرحیم"


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قسمت یازدهم ودوازدهم

"بسم الله الرحمن الرحیم"


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قسمت دهم

"بسم الله الرحمن الرحیم "


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قسمت نهم

"بسم الله الرحمن الرحیم "


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

رمان مریم قسمت هشتم

"بسم الله الرحمن الرحیم"


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام