اتاق دردونه دوساعت بعد:

گرجی پور:سارا بلندشو ساعت 10شده.

سارا:یه غلتی زدو همین که چشمش به ساعت افتاد با عجله بلند شدو دهنشو با آستین لباسش پاک کردو

گفت چرا ....

که جناب گرچی پور نذاشت حرفشو کامل بزنه وبا عصبانیت گفت بادستمال پاک کن نه با آستینت نگاش کن دختر

گنده انگار بچه های سه ماهه (باحرص بخونید)

دردونه که از حرف پدرش دلش شکسته بود سریع اشک گلوله گلوله از چشماش سرازیر شد وبغضی گلوشو

گرفت و گفت پاپا .

گرجی پور که حسابی از دست دردونش حرصش گرفته بود اداشو بیرون آورد گفت پاپا.

با این حرف گرجی پوردردونه هق هقش بیشتر شدو با غیظ گفت مدرسم دیر شد چرا بیدارم نکردید ؟باعجله دنبال

جورابش گشت و گفت کو جورابم ؟

گرجی پور گفت تو جیبم ؟

دردونه :بابا(باگریه)

بعد که جورابشو کنار تختش دید خم شد واونارو برداشت پوشید گفت کو مقنعم ؟

گرجی پور:تو یخچال (باحرص)

دردونه :بابا (باگریه)

گرجی پورباز اداشو در آوردو گفت بابا وادامه  داد که زحمت نکشید شما از مدرسه اخراج شدید حکمش صبح

علی الطلوع رسید خیالتون راحت شد همینو

میخواستید نه الانم پاشو نمیخواد برای من فیلم بیای که خیلی مشتاق مدرسه ای وناراحتی که مدرست دیر

شده ؟

دردونه که هق هقش بیشتر شده بود باشدت گریه میکرد که شادی خانم اومد تو اتاق گفت چه خبرته مرد صدات

خونه رو برداشته هفت تا خونه اونورتر هم

صدات میاد وقتی چشمش به دردونش افتاد گفت چی شده  دخملم چرا گریه میکنی ؟

دردونم که مامانشو دید خودشو برای مامانش لوس کرد و به گریش افزودو گفت مامی وپرید بغل مامانش .

گرجی پور که نظاره گر رفتار بچه گانه دخترش بود گفت (باحرص)ولش کن دختر گنده خجالت نمیکشه  رفتارش

مثل دختر بچه هاست  همین کارارو میکنی

لوس میشه زن ؟ووقتی دید دردونه پرید بغل مامانش گفت بیا پایین خرس گنده ؟بغلش نکن زن پررو میشه .

دردونه گفت مامی میبینی پا پی دعوام میتنه ؟

گرجی پور که از اینطور حرف زدن دخترش خندش گرفته بود به زور جلو خودشو گرفته بود گفت خجالت بکش دختر ا

ین چه طرز صحبت کردنه ؟

شادی خانم که بغض و گریه ی دخترشو دیده بودگفت ولش کن بابات از چیز دیگه ای ناراحته میخواد خودشو تخلیه

کنه بهونه ای پیدا نکرده به تو گیر داده

بیا بریم صبحونه بدم بخوری دخمل خوشگلم .

دردونه روشو کرد سمت باباش وشکلکی براش بیرون آورد وسرشو گذاشت روشونه های مامانش ودماغشو با لباس

مامانش پاک کرد .