السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

۱۳۳۵ مطلب توسط «بی نام» ثبت شده است

ثانیه ها در بند تو (قسمت آخر)

وقتی نامه را باز کردی ومشغول خواندن بودی لبخندی که بر لبان تو بود مرا به وجد آورد ودر دلم شاد بودم ومی توانستم مطمئم شوم که جواب تو

مثبت است و از این بابت قند در دلم آب می شد.

و تو باهمان لبخند نزد من آمدی ومن خود را آماده کردم که جواب مثبت تو را از دهانت بشنوم  اما از واکنش عجیب تو سخت متحیر و متعجب گشتم 

تو نزدیک من شدی وبه جای جواب دادن به من لبخندی زدی وپرده ی دور مرا کشیدی ورفتی و رفتی ، ومن ماندم لبخندی که بر لبانم خشک شد

وصدها سوال بی جواب که در ذهنم شکل گرفت .

همانطور که مات ومبهوت داشتم اتفاق پیش آمده را در ذهنم مرور میکردم وسرم را بربالشت گذاشته بودم به خواب عمیقی فرو رفتم .وقتی بیدار

شدم دختر کوچولوی موطلایی بامزه ای  که موهای خود دم اسبی بسته بود درحالی که لبخندی شیرین بر لب داشت روبه روی من ایستاده بود

وبه من نگاه میکرد .پرسیدم کوچولو چیزی میخوای ؟

با شیرین زبانی گفت ازاون شکلات هات بهم میدی؟

با تعجب گفتم شکلات ؟ کدوم شکلات من که شکلاتی ندارم ؟

دختر کوچولو انگشتهای کوچولوش رو به سمت میزی که در کنارم بود دراز کرد وگفت اوناها اون شیرینی ها ، سرم را برگرداندم ویک جعبه شکلات

زیبا که با جعبه ای زیبا وروبانی قرمز رنگ تزئین شده بود وتکه کاغذی که روی آن خودنمایی میکرد وهم چنین شاخه گل رز آتشین که در کنارش بود

سریع جعبه را آوردم و تکه کاغذ را برداشتم وروی آن را خواندم :

بله موافقم 

حسابی شوکه شده بودم ، چشمانم را باز وبسته کردم که نکند خواب باشم ،نه واقعا بیدار بودم بیدار بیدار .

در جعبه را باز کردم که به دختر کوچولو شکلات بدهم اما وقتی به سمتش برگشتم خبری از او نبود . 

از جایم بلند شدم وبه سمت در رفتم تا دختر کوچولو رو پیدا کنم وشکلات را به دستش برسانم همین که رو به روی در رسیدم دختر کوچولو را

در اتاق روبه رو دیدم که چندین شکلات در دست دارد وشکلاتی نیز در دهانش است ومشغول خوردن است ودهانش حسابی شکلاتی شده

در حالی که من نگاه میکند ولبخند میزند با انگشتانش به سمت چپ من اشاره میکند وقتی به آنطرف نگاه کردم دختر گیسو کمند را دیدم 

که لبخندی بر لب دارد وگونه هایش گل انداخته وسرش را به زیر انداخته .


پایان


زمستان 7 اسفند 96 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بی نام

ثانیه ها در بند تو (قسمت دوم)

 ناامیدبه سمت قطار برگشتم وغمگین به سمت قطار رفتم تو را دست به دست جوانی دیدم  وارد آن کلبه چوبی کهنه وقدیمی شدید درجا خشکم زد

احساس شکست بهم دست داد ،نامیدانه وغمگین به راه خود ادامه دادم ودیگر توان سوار شدن به قطار را نداشتم ،پاهایم سست شده بود توان

راه رفتن توان تحمل وزنم را نداشتم همانجا زانو زدم ونقش بر زمین شدم ودیگه هیچی نفهمیدم ، وقتی به هوش آمدم  و چشمانم را گشودم 

تورا دیدم بالای سرم ایستاده ای و به من نگاه میکنی اما نگاهت اینبار فرق میکرد گویی مرا نمیشناسی ، بعد فهمیدم که تو پزشکی و  بعد از

بیهوش شدنم تورا برای مداوای من بالای سرم آورده اند ، واما بعدتر متوجه شدم آن مرد جوانی که دست در دست تو داشت برادر تو بوده و من 

از شدت شرمندگی نتوانستم به تو نگاه کنم ، همین که خواستم دهانم را باز کنم وحرف دلم رابازگو کنم مریض بدحالی را آوردند وتو به بالای سر او

برفتی و من بر بخت بد خود لعنت فرستادم . ناگهان فکری از ذهنم گذشت تصمیم گرفتم که حرفهای دلم را در نامه ای بنویسم وآن را به تو دهم 

و ناامیدانه منتظر جواب مثبت تو بودم ...


ادامه دارد...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

ثانیه هادر بند تو (قسمت اول)

ثانیه ها دربند تو آن دخترک گیسو کمند ، با چشمانی درشت و مشکی وابروهایی مشکی ،درست لحظه ی آخر در آن مزرعه ی گندم در زیر آسیاب

زمانی که چشمانم در نگاه چشمانت افتاد یک دل نه صد دل ، دل سپرد ه ات شدم ، آه اما صد حیف ، صد حیف که لحظه ی وداع رسیده بود و موعود

حرکت قطار رسیده بود وما باید سوار می شدیم واز آن شهر رخت میبستیم و به دیار خود باز می گشتیم .ثانیه ها همه در بند نگاه تو گرفتار است

درست لحظه ای که قطار از جلوی آن آسیاب فرسوده وقدیمی عبور می کرد هنوز نگاهم در نگاهت گره خورده بود اما صد حیف ،صد حیف که دیگر

نخواهم تورا دید ، اما ناگاه صدایی در درونم نهیب زد که چرا دست دست میکنی ؟ آیا آخر می خواهی اولین و آخرین عشقت را از دست بدهی؟

با این نهیب به خود آمده وترمز اضطراری را کشیده و سریع از قطار پیاده شده وبه سمت آن آسیاب دویده اما ازآن دختر گیسو کمند خبری نبود ،هرچه

این سو وآن سو دویده اورا نیافتم که نیافتم ، آه امان از این بخت بد امان ...


ادامه دارد ...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

پارک

دیروز صبح رفتم بیرون وتوی پارک کلی قدم زدم عجب هوای خوبی بود کلی حال داد صدای گنجشک ها و کلاغ ها وسایر پرنده ها هنوز تو گوشم 

قدم زدن زیر درخت ها و استشمام هوای تمییز یه حس خیلی خوب داشت :)

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
بی نام

باران

















۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
بی نام

کیفیت

من نمیفهمم چرا به جای اینکه رو کیفیت کار بشه رو قیمت کار میشه ، هرروز شاهد گرون شدن اجناس مختلف هستیم اما دریغ از بهبود کیفیت

روز به روز داره قیمتا بالا میره و کیفیت پایین میره چرا واقعا به جای اینکه سعی بشه رو کیفیت کار کنن تا مشتری راضی باشه فقط به فکر افزایش

قیمت هستند ودلیلش هم افزایش مواد مورد استفاده یا قطعات میدونن .

باید تلاش کنیم اگه یه روزی صاحب شغلی شدیم کیفیت رو بهبود دهیم وبا افزایش کیفیت هم باعث جذب مشتری وهم سلامت مشتری باشیم

نه افزایش قیمت .

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد...

الهی داد از این دل داد از این دل / کنار قبر زهرا کرده منزل
بگو زهرا زجا خیزد ببیند / که اشک دیده کرد خاک او گل
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

حجاب

چرا بعضی از خانمها حجاب رو دست و پا گیر میدونن ؟ چرا حجاب رو محصور کننده میبینن؟ چرا بی حجابی رو قشنگتر از حجاب میبینن؟ چرا بی حجابی

رو بر با حجاب بودن ترجیح میدن؟


۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
بی نام

آهنگ عاشقت شدم باصدای محسن رحمانی

 

 

 

 

++  اینو من نخوندما فقط هم نامیم :دی 

 

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بی نام

برگرفته از وبلاگ فرشته ی بی بال

اصلانی:
اینو حتما بخوانید،خیلی نفع میبرید


ازعزرائیل پرسیدند:
تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
 ویک بارترسیدم.

بپرید ادامه مطالب نظر یادتون نره :)👍👍

."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..
"گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.."ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..دراین هنگام خدا وندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟..
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. 
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..
.ًحتما بخونید.دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی.. فکرش رابکن..روزقیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم..!سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود.ولى شیطان ب بیشتر مردم اجازه ى پخش این ایه را نمیدهد
#دوست داری حافظه ات زیاد بشه؟؟

۱-مسواک بزن ,۲-روزه بگیر, ۳-قرآن بخون.

#دوست داری گوش درد و دندون درد نگیری؟؟
بعد از هر عطسه ای که می کنی بگو:الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین 

#می دونی خداوند از چه چیز هایی بیزاره؟
۱-خوابیدن بدون نیاز ۲-خوردن در حال سیری ۳-خندیدن بی جا

#می دونی چه کسی ثواب شب زنده داران و عبادت کنندگان رو می بره؟
کسی که با وضو می خوابه 

#دوست داری رزق و روزی ات زیاد بشه؟
ناخن هات رو روز جمعه بگیر . 

#میدونی خوابگاه شیطان کجاست؟ زیر ناخن بلند
 

#می دونی روز قیامت چه کسی رو دست بسته میارن و جاش توی دوزخه؟
هر مردی که با زن نامحرم دست بده.)

#می دونی چه کسی راه بهشت رو گم می کنه؟؟
کسی که وقتی نام پیامبر (ص)رو می شنوه،صلوات فرستادن رو فراموش می کنه.پیامبر اکرم (ص)

#دوست داری گناه های چهل سالت محو بشه؟
هر صبح۱۰بار بر پیامبر صلوات بفرست

#اللهم صل علی محمد و آل محمد
 .لااله الاالله محمدرسول الله 

ایا میدونی اگه این نکات را برا سه گروه بفرستی هرکه انجام داد شما هم در ثواب آن شریک هستی
و اعمالی که موجب بی برکتی وفقر می شوند.

1.غذا خوردن بدون شستن دست.

2.غذا خوردن بدون گفتن بسم الله.

3.غذا خوردن در تاریکی

4.غذا خوردن درحالت تکیه

5.نوشیدن درحالت ایستاده

6.خوردن نوشیدن درحالت جنابت

.7.استفاده از ظروف شکسته.

9.قطع کردن نان با دندان

10.خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید.

11.خوابیدن بین مغرب وعشاء

12.ادرارنمودن زیردرخت

13.ادرار نمودن درحالت ایستاد

14.ادرار نمودن درحمام

15.جارو زدن منزل موقع شب

🌻🌻🌻🌻
16.شانه کردن زنان سر خود را درحالت ایستاده 

🌻🌻🌻🌻
17.دعا نکردن برای پدر مادر

🌻🌻🌻🌻
18.کوتاه کردن ناخن با دندان

🌻🌻🌻🌻
19.صدا زدن پدر مادر با اسم آنها

🌻🌻🌻
20.گذاشتن تار عنکبوت در خانه

🌻🌻🌻🌻
ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ
 ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﻨﯿﺪ ،ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺳﻌﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﮐﻨﺪ؟؟؟؟ بگو یا الله 

🌻🌻🌻🌻
توجه
هرکس درموقع اذان به موسیقی و ترانه گوش دهد...
نمیتواند  هنگام مرگ شهادتین بگوید... اگر منتشر نکنی بدانکه شیطان مانع این کارت شده...
خدایا به خون امام حسین (ع) هر کسی این را منتشر کرد غم دلش رو رفع کن...

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بی نام