السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

عشق یعنی او

نشستم پشت میز ومحو خوندن کتابم که دیدم اومده بالای سرم وایساده اونم با لبای آویزون بهم نگاه میکنه آخ که نگاش وچشاش چه معصومانست

با اون چشماش انگار با یه حالتی کودکانه چیزی از من میخواست انگشتای دستش رو در هم قفل کرده بود موهاشو با یا حالتی خوشگل به صورت کج

حالت داده بود چه محشر شده بود حالت موهاش به صورتش یه حالت بچه گانه داده بود و دوست داشتنی .چشماش حالت یه دختر بچه ی کوچولو

که با التماس چیزی رو میخواد بود . گفتم جون دلم عزیزم چی شده چیزی میخوای ؟ لباش و برچیدگفت اوهوم وهمزمان سرشو تکون داد .گفتم چی میخوای خوشگلم ؟


گفت حوصلم سر رفته ؟

گفتم الهی فدات بشم من پاشو لباستو بپوش بریم بیرون .


گفت واقعا ؟


گفتم اوهوم یهو انگار از خوشحالی بال در اورده باشه خوشحال وسرمست و درحالی که میخندید دستاشو باز کردو پریدو بوسم کردو بغلم کرد .

بعد که ازم جدا شد دیدم داره به لپام نگاه میکنه وخنده ریزی میکنه وسریع پرید تو اتاق تا لباس بپوشه .

من که معنی نگاش به لپامو و خندش رو نفهمیدم بی اهمییت کتابمو بستم گذاشتم روی میز رفتم به سمت حیاط چه هوای خوبی بود .

یه کش و قوسی به بدنم دادم وبه سمت گل رز قرمزی که تو باغچه بود وعمیق بو کشیدم .

برگشتم تو خونه دیدم آماده شده وبا لبخند نگام می کنه وتوچارچوب در واستاده به سمتش رفتم بغلش کردمو بوسه ای برگونه هاش زدم و رفتم

که لباس بپوشم . از جلو آیینه  که عبور کردم یه لحظه روی لپام جای چیزی قرمزدیدم گفتم این چیه برگشتم به سمت آیینه ونگاه کردم ویادم اومد

ماجرا چیه وخنده ای بر لبانم اومدو دلیل خنده یار را متوجه شدم واز شیطنتش خندم گرفت .جای لبای رژلبی یار برگونه هایم هنگام بوسه

شیرینش برجای مونده بود .آخ چه زیبا ودلربا بود جای لبهایش بر گونه هایم .

توی پارک دست به دست هم قدمزنان میرفتیم که چشمش به گلهای زیبای با غچه افتاد ،گفت میشه ؟

گفتم چی عزیز دلم ؟

گفت عکس.

گفتم آره وبا خوشحالی به سمت گلها رفت وژست گرفت وانگشتهای اشارش  را یکی به سمت بالا ویکی به سمت دیگری گرفت و سرشو کج

گرفت و لبخند همیشگی زیبایش را بر لب آورد و چلیک صدای عکس گرفتن .


روی نیمکت مشغول کتاب خوندن بودم یار هم مشغول جمع کردن بهار نارنج بود که  یه لحظه  دیدم غیبش زده واثری از اون نیست گفتم حتما

بچه ای دیده ومشغول بازی با اون بچست خیلی به بچه ها علاقه خاصی داره .

که دیدم پشت گردنم خیس شد ویهو یه عالمه آب ریخته شد تو لباسم سریع بلند شدم و یار را دیدم که پشت سرم وایساده وداره به من میخنده

وشیطنت رو از چشماش میخونم به سمتش دویدم اونم جیغ بلندی کشید و فرار کرد چون کفشاش پاشنه دار بود نتوست در بره وسریع گرفتمش

کاسه آب رو از دستش گرفتم وبردم بالای سرش درحالی که هنوز اشک خنده در چشماش بود گفت نریزی ها می کشمت اگه ریختی

وخخخ من آب وریختم پشت سرش و سریع در آغوشش گرفتم .

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

دعا

چند دقیقه قبل یه بچه از ماشین پرت شد پایین توکوچمون بچه ها میشه براش دعا کنید.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بی نام

:دورهم باهم بخندیم

آیا می دانید زبان فارسی مختصرترین زبان دنیاست ؟ابرو بالا - شکاک



مثال :


معادل جمله میری سریع این کارو انجام میدی وبرمیگردی یک کلمه است : اومدیا lخنده با صدای بلندlخنده با صدای بلندlخنده با صدای بلند



کارت بانکیم گم شد ،رفتم بانک بسوزونمش بانکیه گفت:


"با این میانگین حسابی که تو داری برو خودتو بسوزون،چه کار به کارت بانکیت داری؟"اااوووهدرحال تفکرذهن مغشوش - ذهن درگیر




تا حالا به قیافه شتر مرغ دقت کردین؟!ابرو بالا - شکاک



یه جوری تند تند وسربالا چپ وراستشو نگاه میکنه انگار هافبک وسط بارسلوناست lخنده با صدای بلندlخنده با صدای بلندlخنده با صدای بلند





۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بی نام

is the test

Try and fail, but never fail to try.

-Jared Leto





If you try, you risk failure. If you don’t, you ensure it.

-Anonymous


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بی نام

بچه که بودم

وقتی بچه بودم وتلوزیون سریال پدرسالار رو نشون می دادهمیشه برام سوال بود که خانواده ای به این جمعیتی چرا محمد علی کشاورز(پدرسالار)

دوتا نون سنگگ میگیره؟میگفتم الکیه بابا مگه داریم مگه میشه . تا اینکه خودم نون سنگگ خوردم ودیدم یه ذرش چه قدر پر ملاته .

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بی نام

سفری در پیش است


۱۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

انسانیت

نه ثروت تاکنون زاییده مردی

نه قصرو کاخ درمان کرده دردی

برو انسانیت را مشتری باش

قضاوت می شوی با آنچه کردی



++ اینو دیدم خوشم اومد گذاشتمش . کسی می دونه شاعرش کیه ؟

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

این کلیپو ببینید نظرتونو بگید

نظر یادتون نره.

 

 

 

 

۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

عروسی

سلام جاتون سبز دیشب عروسی دعوت بودیم . خلاصه حوصلمون حسابی سر رفت . همیشه تو عروسی ها حوصله ما مردا سر میره فقط

وقتمون رو با حرف زدن میگذرونیم ساعت هم که لامصب تکون نمیخوره . :/


تو شهر شما هم قسمت مردا حوصله سر بره یا فقط تو شهرما اینطوره ؟ چرا اخه ؟:/

یه حرکت موزونی بزن برقصی . ای بابا .

۱۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

الان که فک می کنم اون جوکه حقیقت بوده نه جوک:/

این همه زمین ،این همه خیابون،یه ماشین جلوم،یه موتر جلوم،یه ماشین این بغلم و این

همه خونه ،دقیقا دقیقا گنجشک باس بیاد رو دست من پی پی کنه:/ نه من برام سوال شد چرا آخه؟:/ خوب شد کلاه ایمنی سرم بود وگرنه کارشو روسرم میکرد:/

۱۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام