السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

سلام بر حسین بن علی (ع)

باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین

این چه شوری ست که از یاد تو برپاست حسین

این چه رازی ست که صد شعله فرو مرد و هنوز

روشن از داغ تو ظلمت کده ماست حسین . . .

لبیک یا حسین علیه السلام


 

 

 باز محرم رسید، ماه عزای حسین / سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین
کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه / تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین . . .

 

فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد التماس دعا.

 

 

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
بی نام

خدایا چرا؟

نمی‌دونم شاید هم خودم بی دقتی می کنم ☹️😔

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

مارمولک کوچولو

دیشب نصفه شبی در خواب ناز بودم که احساس کردم یه چیزی داره روی پام پیاده روی می کنه بلند شدم نگاه کردم که یه مارمولک کوچولویه😑 هیچی دیگه شکارش کردم که دیگه حریم خصوصیه منو به هم نریزد 😐

 

نخند سرت میادا :دی 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بی نام

خدایا خودت کمکم کن

خدایا امیدم فقط به خودته خودت کمکم کن و درستش کن .

۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
بی نام

خوب خوب خوب تولد داریم اونم چه تولدی

خوب از اونجا که فردا یه پسر خوشگل قراره به دنیا بیاد گفتم بهتون اطلاع بدم کادوهاتون رو آماده کنید :دی 

بعله فردا من دارم به دنیا میام :دی تبریکات و کادوهاتون رو پذیراییم :دی 

دست خالی نیاییدها :دی کارت خوان هم موجوده :دی 

شماره حساب هم میتونم بدم :دی 

 

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
بی نام

مادر بزرگترین نعمت خداست...

مادر 
نفست میگیره نفس میشه برات
صدات میگیره صدات میشه برات
دلت میگیره رفیقت میشه
مادر بزرگترین نعمت خداس

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
بی نام

لیمو ترش خونه مادربزرگ

ولی هیچ لیمو ترشی لیمو ترش خونه مادربزرگ نمیشه .

تا الان هرچی لیمو ترش خوردم مزه اون لیمو ترش اون روز گرم تابستونی زمان بچگی و خونه قدیمی مادربزرگ نمیشه .اون لیمویی که تو اتاق توی راهرو مادربزرگ با دستای مجروحش برام روی غذام ریخت .

یادش بخیر انگار همین دیروز بود .

روحت شاد مادربزرگ .

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بی نام

مروری بر کار جدید

روز دومی که رفتم برای کار جدیدم یه نفر دیگه هم اومد که هم آموزش ببینه هم کار کنه حینی که کار میکردیم گوشی صاحب کار یا همون استادم زنگ خورد که گویا شاگرد قبلی مغازه بود که ازش خواست کلید رو بیاره که شاگرد جدید گرفته و میخواد بده به اون من پیش خودم گفتم یعنی میخواد بده به من ؟ ولی خوب وقتی اومد کلیدی به من نداد روز بعد که صبح رفتم سر کار دیدم اونی که جدید اومده بود اومده و کلید رو به اون داده بود راستش بهم برخورد از این فرق گذاشتن از اون گذشته توجه استاد بیشتر به سمت اون بود ولی خوب استاد از روز اولی که اومدم خوب به من زودتر مثلاً سر ساعت یک می‌گفت برم خونه این پروسه با اون شاگرد جدیده تکرار شد و به من گفت زودتر برم خونه ولی خوب به اون نمی‌گفت و حتی امروز هم کامل اونجا بودن ولی به من گفت برم خونه حتی الان هم باز زودتر به من گفت برم خونه اون شاگردها یه جوری به من نگاه کرد انگار ناراضی بود که چرا من زودتر اومدم خونه ولی اون نه هنوز نگاش جلو چشمامه ولی خوب من مقصر نیستم نمی‌دونم هدف استاد چیه شما فکر میکنید چرا؟خودم موندم .

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
بی نام

اولین روز کاری

امروز رفتم سرکار تراشکاری کار فوق العاده خطرناکی هست اولش سخت پشیمون شدم گفتم خیلی کثیفی داره ولی بعدش خودمو جمع و جور کردم گفتم نه نباید جا بزنم باید ادامه بدم امیدوارم بتونم دوام بیارم و ادامه بدم و جا نزنم .

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
بی نام

پاکش کن،اگه پاک نمیشه ،چشماتو ببند...

یه جا خوندم که نوشته بود امروز یه درس بزرگ از یه دختر کوچولوی 6 ساله گرفتم ..داشت با مداد شمعی ،مبل کرم رنگی رو سیاه و کثیف می کرد..

وقتی متوجه شدم صداش کردم و با تظاهر به ناراحتی گفتم ،عزیزم ،من اینجا چیزهای ناراحت کننده ای می بینم ..به نظرت الان باید چکار کنم؟

خیلی خونسرد سری تکون داد و گفت " خب پاکش کن . اگه پاک نمیشه چشماتو ببند !" به همین سادگی بهم درس عجیبی داد.. تمام فلسفه ی

آرامش ،در همین جمله ی کوتاه ..پاکش کن ، اگه پاک نمیشه ، چشماتو ببند ...

 

گفتم با شما به اشتراک بذارمش .

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
بی نام