السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

روز تلخ جدایی

با خانواده رفته بودند اروپا شب آخر مرد تصمیم میگیرد با دوستان به موتور سواری بروند در بین مسیر حادثه ای ناگوار می افتد و مرد تصادف میکند او را به بیمارستان میبرند اما این پایان ماجرا نبود به علت نیاز مرد به خون به خاطر ازدست دادن خون زیاد به اون خون وصل میکنند که متاسفانه خون آلوده است وباعث ابتلای اوبه ایدز می شود و حالا با مشورت با خانواده آمده اند که از هم جدا شوند اندوه میان او وخانواده اش موج میزند هردو و بچه هایشان میگریند برای آخرین بار همدیگر را در آغوش میفشارند و یک پایان تلخ جدایی....

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید

۱. در کدام ساعت از روز احساس آرامش می‌کنید؟

الف- صبح

ب- عصر و غروب

ج- شب

۲. طریق راه رفتن شما چگونه است؟

الف- نسبتا سریع، با قدم‌های بلند

ب- نسبتا سریع، با قدم‌های کوتاه، ولی تند و پشت سر هم

ج _ آهسته، با سری صاف روبه جلو

د _ آهسته و سر به زیر، خیلی آهسته

۳. طریقه صحبت کردن شما با دیگران چگونه است؟

الف- می‌ایستید و دست به سینه حرف می‌زنید

ب- دست‌ها را در هم قلاب می‌کنید

ج- یک یا هر ۲ دست را در پهلو می‌گذارید

د- به شخصی که با او صحبت می‌کنید دست می‌زنید

ه- با گوش خود بازی می‌کنید، به چانه تان دست می‌زنید یا مو‌های تان را صاف می‌کنید

۴. طریقه نشستن شما هنگامی که آرام هستید چگونه است؟

الف _ زانو‌ها خم و پا‌ها تقریبا کنار هم

ب- چهار زانو

ج _ پا‌های صاف و دراز به جلو

د _ یک پا زیر، دیگری خم

۵. واکنش شما به وقایع جالب چگونه است؟

الف- خنده‌ای بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده

ب- خنده‌ای آرام

ج- با پوزخند کوچک

د- لبخند بزرگ

ه- لبخند کوچک

شخصیت افراد

۶. هنگامی که وارد یک مهمانی یا جمع می‌شوید ابتدا چگونه رفتار می‌کنید؟

الف- با صدای بلند سلام و حرکتی که همه متوجه شما شوند، وارد می‌شوید.

ب- با صدای آرام‌تر سلام می‌کنید و سریع به دنبال شخصی که می‌شناسید، می‌گردید.

ج- در حد امکان آرام وارد می‌شوید و سعی می‌کنید به نظر سایرین نیایید.

۷. هنگامی که به سختی مشغول انجام کاری هستید، اما شخصی آن را قطع می‌کند:

الف- از وقفه ایجاد شده راضی هستید و از آن استقبال می‌کنید.

ب- به سختی ناراحت می‌شوید.

ج- حالتی بینابین این ۲ حالت ایجاد می‌شود.

۸. کدام مجموعه رنگ زیر را می‌پسندید؟

الف- قرمز یا نارنجی

ب- سیاه

ج- زرد یا آبی کمرنگ

د- سبز

ه- آبی تیره یا ارغوانی

و- سفید

ز- قهوه ای، خاکستری، بنفش

۹. در آخرین لحظات قبل از خواب و زمانی که در تختخواب هستید، در چه حالتی دراز می‌کشید؟

الف- به پشت

ب- روی شکم (دمر)

ج- به پهلو و کمی خم و دایره‌ای

د- سر روی یک دست

ه- سر زیر پتو یا ملافه...

۱۰. بیشتر چه خواب‌هایی می‌بینید؟

الف- از جایی می‌افتید.

ب- مشغول جنگ و دعوا هستید.

ج- به دنبال کسی یا چیزی هستید.

د- پرواز می‌کنید یا در آب غوطه ورید.

ه- اصلا خواب نمی‌بینید.

و- معمولا خواب‌های خوش می‌بینید.

 

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

ناشناس آمد وناشناس رفت

در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی در میان ازدحام سوگران ،مرد میان سالی با کلاه نمدی و شلوار گشاد که معلوم بود از اطراف اصفهان است برمزار عباس خاک بر سر میریخت وبه شدت گریه می کرد .

گریه اش دل هر بیننده ای را به درد می اورد .آرام به او نزدیک شدم وبا بغضی که در گلو داشتم پرسیدم :پدر جان این شهید با شما چه نسبتی دارد ؟

مرد گفت : من اهل روستای ده زیار هستم . اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تنگنا بودند . ما نمی دانستیم که او چه کاره است؛چون همیشه بالباس بسیجی می آمد.

او برای ما حمام ، مدرسه وحتی غسالخانه ساخت . همیشه هرکس گرفتاری داشت برایش حل میکرد . همه اهالی اورا دوست داشتند . هروقت 

پیدایش می شد همه با شادی می گفتند : اوس عباس آمد .

 

اویاور بیچاره ها بود .تا اینکه مدتی گذشت وپیدایش نشد گویا رفته بود تهران .روزی آمدم اصفهان ،عکس هایش را روی دیوار دیدم .مثل دیوانه ها هرکه

را می دیدم می گفتم : او دوست من است .

 

گفتند : پدر جان ،می دانی او چه کاره است؟

گفتم : او همیشه به ما کمک می کرد.

گفتند : او تیمسار بابایی فرمانده عملیات نیروی هوایی بود.

گفتم : او همیشه می آمد برای ما کار گری می کرد . دلم از اینکه او ناشناس آمد و ناشناس رفت آتش گرفته بود .

منبع : پرواز تا بی نهایت ،صفحه 266

منبع : داستان کوتاه 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

خدای مهربونم

شکرت که در خانه هستم نه در بیمارستان

شکرت که روی مبل نشستم نه در بستر بیماری

شکرت که راحت نفس می کشم نه با مشقت ودرد

شکرت که طعم غذاها را می چشم و لذت میبرم نه با بی میلی وبه زور غذا بخورم 

شکرت که دلتنگ عزیزانم هستم که یک ماهه ندیدمشون اما امیدوارم بزودی در آغوش بگیرمشون نه اینکه امیدی به دیداردوبارشون نداشته باشم 

شکرت که صدای عزیزان راه دوری که یکسال انتضار کشیدم تا نوروز ملاقاتشان کنم را می شنوم هرچند نبینمشان

شکرت که بهار را دوباره می بینم و زمستان پایان عمرم نبود 

شکرت که امروز قدر همه داشته هایم رو بیشتر از قبل می دانم وشکرت که شکر گزارم .

 

خدای مهربانم همه بیماران را شفای عاجل عنایت فرما و به دست توانایت سایه این بیماری را از سر دنیا بردار.

 

منبع : سبک عاشقی

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

چالش ده کاری که قبل از مرگ باید انجام بدم

به دعوت نبات خدا 

 

ضمن اینکه از ایشون بابت دعوتشون تشکر می کنم . میریم سراغ ده کار:

1- یاد گیری غواصی وشنا کردن زیر آب واز منظره زیر دریا لذت بردنه 

2- اینکه یه شخص معروف بشم منتهی معروف ناشناس چرا که وقتی مخفی باشم زندگی خودمو میکنم و مجبور نیستم اونجوری که نیستم وانمود کنم

و راحت واسه خودم زندگی کنم و معروفیتمم دارم .( البته شاید محقق نشه وتلاشمو میکنم )

3- ایران گردی 

4- آموزش تیر اندازی رو یاد بگیرم 

5- فیلم هایی رو که دوست دارم ببینم وهنوز ندیدم ببینم 

6- یه دوربین خوب بخرم 

7- یه مزرعه داشته باشم 

8- همسرمو با یه سوپرایز گنده غافلگیر کنم 

9- قدم زدن زیر بارون با همسرم اونم ساعتها 

10- ترک عادات بد .

 

دعوت می کنم از : محبوبه شب  ، واران ، بی نام (زهرا) ، میم الف ، زیتون ، رهام ، ابوالفضل ،محمد حسین ،رئوف و بقیه دوستانی که مایلند شرکت کنند .

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

دخترمحمود نقاش

دختر محمود نقاش تیپ میزنه چپ و راس 

هما خبر نداره همیشه اینجا اونجاس 

دختر محمود نقاش تیپ میزنه چپ و راس 

هما خبر نداره همیشه اینجا اونجاس 

اونجا توتنگ کوچه پشت درای بسته

طاهره نشسته پشت درای بسته

تا میاد لنگ درو وا بکنه چشمای منتظرو صدا کنه

هما داد میزنه ورپریده کجا میری

لباشو گاز میگیره یواشکی ندا میده هما هما هما

دختر محمود نقاش  تیپ میزنه چپ و راست

هما خبر نداره همیشه اینجا اونجاست

دختر محمود نقاش تیپ میزنه چپ و راست

هما خبر نداره همیشه اینجا اونجاست

دست بسر کردنش بابا لنگه نداره

چشم غمار کردنش اونم حرفی نداره

تو هر جشن و مهمونی وعده های پنهونی

چادری از خونه میاد فقط فکر شیطونی

چادر سیاهشو تا میکنه مانتو کوتاه پوتا تن میکنه

تا سر قرار میاد غمیش میاد ناز میکنه

حرف هما که میشه نق نقو از سر میکنه

هما هما هما هما دختر محمودنقاش

تیپ میزنه چپ و راست هما خبر نداره

همیشه اینجا اونجاست دختر محمودنقاش

تیپ میزنه چپ و راست هما خبر نداره

همیشه اینجا اونجاست دختر محمودنقاش

تیپ میزنه چپ و راست هما خبر نداره

همیشه اینجا اونجاست  اونجا تو تنگ کوچه

پشت در بازارچه طاهره نشسته

پشت درای بسته تا میاد لنگ درو وا بکنه

چشمای منتظرو صدا کنه هما داد میزنه

ورپریده کجا میری لباشو گاز میگیره یواشکی

ندا میده هما هما هما هما

دختر محمود نقاش تیپ میزنه چپ و راست

هما خبر نداره همیشه اینجا اونجاست

دخترمحمود نقاش تیپ میزنه چپ و راست

هما خبر نداره همیشه اینجا اونجاست

دست بسر کردنش بابا لنگه نداره

چشم غمار کردنش اونم حرفی نداره

تو هر جشن و مهمونی وعده های پنهونی

چادری از خونه میاد فقط فکر شیطونی

چادر سیاهشو تا میکنه مانتو کوتاه پوتا تن میکنه

تا سر قرار میاد غمیش میاد ناز میکنه

حرف هما که میشه نق نقو از سر میکنه

هما هما هما هما دختر محمود نقاش

تیپ میزنه چپ و راست هما خبر نداره

همیشه اینجا و اینجاست دختر محمود نقاش

تیپ میزنه چپ و راست هما خبر نداره همیشه اینجا اونجاست

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

بی فکری مردم

بی فکری مردم هنوز ادامه داره نمیدونم اینا چی فکر میکنن که پا میشن میرن بیرون آخه چرا اینقدر بی خیال وبی فکرن ؟ واقعا چرا اینقدر بی توجهن ؟

 

حتما باید مبتلا شن یا اینقدر اوضاع خطرناک بشه که به فکر باشن ؟ چرا واقعا ؟

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

عنوان بی خیالترین مردم جهان

من میخوام عنوان بی خیالترین مردم جهان رو در این روزهای سخت کرونایی به بعضی مردم بی خیال ایران اعطا کنم والا .

 

یعنی مردم جهان اینقدر سلامتیشون واسشون مهمه که توخونه میمونن اون وقت مردم ایران هم دارن بی خیال تو خیابون میچرخن خرید میکنن مسافرت میرن سیزده بدر میرن خلاصه نه به فکر خودشونن نه به فکر یه بنده خدای دیگه .

 

بابا لا اقل جون خودتون واستون مهم نیست جون یکی دیگه واستون مهم باشه اینقدر بی ملاحظه نباشین .

 

 

++ نمیدونم حقیقت داشته باشه یا نه یا اصلا شما هم شنیدید یا نه گفته شده یه سری آدم مریض حال و کثیف هستند که میان تف میکنن به پول

وپخش میکنن که مثلا چون خودشون کرونا دارن بقیه هم مبتلا بشن واقعا تف به شرفشون خیلی نامردن . 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام

فیلم های وحشتناک

من فیلمهای وحشتناک زیادی دیدم  یکیش که زمان بچگی دیدم درمورد یه نوزاد عجیب الخلقه ای بود که وقتی به دنیا اومد همه پزشکا و مامایی که به دنیاش آوردنو کشت حتی پدر ومادرش و همونطور چار چنگولک میکرد و همه رو میکشت متاسفانه اسمش فیلم رو یادم نیست کسی اگه این فیلم رو دیده واسمشو میدونه ممنون میشم که بگه .

یکی دیگش هم در مورد یه زن فوق العاده سنگ دل بود که اول طعمش رو به یه ترفندی میکشه تو خونش بعد دست و پاش رو به فجیع ترین وضع

میشکنه وشکنجه میده وبعد به قتل میرسونه . 

یکی هم الان داره شبکه چهار نشون میده به اسم سکوت .

شما چه فیلم های وحشتناکی 

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بی نام

دل تنگی

دلتنگی همیشه همراهم می آید ، مثل سایه بی ردپا …

 

 

 

   و

 

 

چه سر به راه است …
دلتنگی را میگویم !
از گوشه ی دلم جُم نمیخورد …

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بی نام