شمام وقتی تیپ میزنید هیشکی جلوتون رد نمیشه اما یه روز که شلخته اید همه شما رو میبینن؟ یا فقط من اینطوریم :/
پنجشنبه :خانه دوست کجاست؟
جلسه معلمان: نقشه قتل دانش آموز
میزآخر:بهشت پنهان
پای تخته :قتلگاه
ورود مدیرمدرسه : تشریفات نظامی
خارج از مدرسه :کافه
تقلب :چشمهایم برای تو
روز امتحان :روز واقعه
زنگ زیست :معنی عشق
کیف مدرسه :محموله
اولین کسی که معلم از او میپرسد :قربانی
نگاه دانش آموز به معلم :میخواهم زنده بمانم
معلمان مدرسه :جنگجویان کوهستان
زنگ تفریح :حمله به توالت
مدیر مدرسه : پدر سالار
کارنامه های تجدیدی : سالهای دور از خانه
تعطیلات مدرسه :روزهای خوشبختی
نمره بیست : آرزوی محال
گرفتن تقلب از دست دانش آموز : بازی دیگر تمام است
امتحان شهریور : شانس زندگی
فضول کلاس : کارگاه ویژه
معلم در خواب دانش آموز : شبهی در تاریکی
بردن کارنامه به خانه : نبودن سر برتن
شب امتحان : وصیت نامه
قبولی شهریور : باز گشت به خانه
تقلب کردن : بی تو هرگز
زنگ کلاس : دیدارارواح
مدرسه : چوبه دار
زنگ ورزش : امید دانش آموز
آن چشمان معصوم کودکی که در دنیای کودکی خود غرق است فارغ از درک هر چیزی آن نگاهی که در اطراف واشخاص گره خورده است در
جستجوی شناخت و کنجکاوی آن نگاه معصومی که پر از خواهش پر از التماس پر از حرف آن چشمان کوچکی که صرف نظر از هر رنگی صرف نظر
از هر ملیتی در کنجکاوی ویافتن است . آن چشمانی که موقع شادی برق میزند وپر از لبخند است و هنگام غمگینی پر از اشک و غم والتماس
است .
کاش آن چشمها را هرگز اشک آلود نکنیم . :)
دعوت از محبوبه شب
و بانو