بعد از 8ساعت کار مداوم وطاقت فرسا حسابی خسته شده بودم داشتم آماده میشدم که برم خونه که یهو هوس اسپرسو کردم سریع گوشیمو از جیبم

بیرون آوردم زنگ زدم خونه تا به همسرم بگم یه اسپرسو آماده کنه که رسیدم خونه میل کنم بعد از این همه کار میچسبه وخستگیمو در میکنه .یه

ماهی میشد که اسپرسو ساز جدید رو خریدم ازش راضی بودم ، از قبلی راضی نبودم  کیفت کار وخروجیش به درد نمیخورد واسه همین ردش کردم

رفت وبا کلی تحقیق این جدیده رو گرفتم واز کارش خیلی هم راضی بودم . من خیلی قهوه دوستم خیلی خیلی هم میخورم اوایل موکوپات داشتم اما

خیلی زود رفتم ویه اسپرسوساز گرفتم اینقدر که عاشق اسپرسو هستم عاشق قهوه های دیگه نیستم وقهوه های دیگه رو نمیخورم فقط گاهی قهوه

فرانسوی اونم خیلی کم ولی اسپرسو بی نهایت دوست دارم ومیل میکنم یه روز نخورم  خوابم نمیبره توی برنامه هرروزمه اسپرسو خلاصه سرتونو درد 

نیارم زنگ زدم به گوشی پریناز همسرم دوتابوق خورد جواب داد بعد از کلمه عاشقونه وقربون صدقه عاشقونه با شیطنت گفتم گوشی دستت بود یا

تادیدی من پشت خطم پریدی رو گوشی ؟ گفت هیچ کدوم نزدیک گوشی بودم . گفتم باشه . بعدش باناز گفت امرتون آقااااااااااااا ؟ گفتم اوه لالا ! چه 

عجب یه ناز شما دیدیم؟ زد زیر خنده وگفت ما همیشه ناز میکنیم شما نمیبینید آقااااااااااااااا . گفتم اوه یس .  گفتم یه اسپرسو بذار آماده بذار اومدم

دوتایی باهم بخوریم گفت باشه . و خدافظی کردم و گوشی رو قطع کردم سریع پریدم سمت خونه .

تا رسیدم و لباسمو عوض کردمو یه دوشم گرفتم اسپرسو حاضر شده بوددوتایی قهوه مونو میل کردیم که صدای آلارم گوشی بلند شدو منو از خواب

خوشم بیدار کردو دیدم بله همه ی اینا خواب بوده وبنده در خواب بوده ام :/ ورویایی بیش نبوده گفتم پاشم برم آب جوش بذارم کاپوچونیمو بخورم لااقل

یه مقداریشو محقق کنیم البته اگه به یه کتری آب جوس و یه بسته کاپوچینوی بسته ای بتوان مقایسش کرد با اسپرسوی خوش عطر :دی

هعیییییی

 

امیدوارم این داستان کوتاه منو دوست داشته باشید .

 

1400/1/15