همین که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت

نظاره کرد چو «شمس الشّموس» بی‌سر را
به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت

جهان برای همیشه سیاه شد، چون شب
ز چشم‌های ترش هرچه داشت کوکب ریخت

چه بود نیّت ناآشکار ساقی غم؟
که جام زینب غم‌دیده را لبالب ریخت

کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک
هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت

زبانه‌های کلامش به جان دم‌سردان
شراره‌ها شد و آتش‌نشانی از تب ریخت

اگر همیشه ببارند ابر‌های جهان‌
نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت

تاریخچه شام غریبان + فلسفه روشن کردن شمع در شام غریبان چیست؟

 

امان از دل زینب 

 

لشکری آمده تا سهم غنیمت ببرد
از تنی غرق به خون جامه به غارت ببرد


از سراشیبی گودال سرازیر شدند
با هم از بخت بد قافله درگیر شدند


بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند
سر عمامه‌ آقام قیامت کردند


خارجی گفته به او، شایعه سازی کردند
به عبای نبوی دست درازی کردند


چشم بر هم نزده! خُود و سپر را بردند
دست شان هر چه رسید از تن آقا بردند


چکمه‌ای آمد و خندید به پرپر زدنش
با سر نیزه درآورد زره را ز تنش


قصه‌ای تلخ، سرانجام خوشی می‌گیرد!
دشنه‌ای اجرت مظلوم کُشی می‌گیرد

 

دست از این پیرهن ارثیه بردار، سنان!
مادرش دوخته با زحمت بسیار، سنان!


خولی خیر ندیده چه خیالی داری؟
کوفی چشم دریده چه خیالی داری؟


خورجین دست گرفتی سر گودال چرا؟
مانده‌ای خیره بر این زخمی بد حال چرا؟


حرمله زیر سر توست به ولله ببین!
پشت خیمه چقدر نیزه فرو رفته زمین!


ساربان منتظر رفتن لشکر مانده
گوشه‌ای منتظر فرصت بهتر مانده


هر کسی سهم نبرده ست بهم می‌ریزد
بی نصیب از تن عریان، به حرم می‌ریزد


وقت تاراج حرم، کار به جنجال کشید
خاک عالم به سرم! کار به خلخال کشید

شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین

 

تسلیت .

التماس دعا...