امروز تو صف عابر بانک دختره با پسره دعواش شد
دختره گفت :
گوسفنداشون رو فروختن از ده اومدن اینجا ادعاشونم میشه !!!
پسره هم گفت :
از روزی که بابات اومد شهر، گله ما بی چوپون موند ما هم فروختیم اومدیم!
میگن عابر بانک تا همین حالا داشته به پسره اسکناس شاباش میداده ...
معلم : ده تا شلیل داریم من نه تاشو میخورم چندتاش میمونه ؟
بچه مشهدی : مرگش ممانه کوفتش ممانه همو یکدنه رم بخور بدبخخخخه شلیل ندیده ... گدای شکم فراخ
روزی از شیخی پرسیدند ؟
ای شیخ تورا چه شده است که سالهاست در این کنج ،عزلت گزیده ای ؟
شیخ فرمودند :
فقط این کنج آنتن میدهد !!