همین که چشمام از پشت شیشه دیدمش یه ریز برام چشمک میزد ، ناز میومد عشوه میومد هرچی به این دل لامصب گفتم چشماتو بدزد 

اما کو گوش شنوا تا چشمامو میبستم هنوز روی هم نیومده بود باز باز میشه زل میزد بهش . این دل لامصب و نگو بد جور براش غنچ میرفت .

دیگه هیچی جای شما خالی رفتیم قنادی و بیست هزارتومن ضرر فرموده و  کیک خامه ای رو که برامون چشمک میزد از پشت شیشه خریداری 

نموده و الان داریم حسرت اون بیست هزارتومان را میخوریم :/