دل از غم فاطمه توان دارد ، نه
و ز تربتِ او کسی نشان دارد ، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر ، زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد ، نه
ای تاج سر عالم و ادم زهرا/از کودکیم دل به تو دادم زهرا(س)
ان روز که من هستم و تاریکی قبر/جان حسنت برس به دادم زهرا(س)...
بر حاشیهی برگ شقایق بنویسید
گل ، تاب فشار در و دیوار ندارد
دهه فاطمیه تسلیت باد...
سوسوی ستارگان آسمان
در التهاب انتظار فرج توست
پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن
که این خانه، خانه توست...
اللهم عجل لولیک الفرج ....
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
نگاه کن به دلی خسته از تحیر و جهل
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
نگاه و مرحمت تو به دل بها داده
و با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تویی تو ضامن صبح سعادت شیعه
تویی تو روشنی هر عبادت شیعه
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شدهست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه…» نمایان است
کرانههای کرامت چه بیکران و وسیع
گدایی حرمش اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
مگیر از دل من یا رب این سعادت را
گدایی حرم اهلبیت عصمت را
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه می شود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
یوسف رحیمی
عیدتون مبارک.
در آستانت از تو پنهان نیست حیرانم
مانند یک نوزاد پاکم زیر بارانم
پای مرا بشکن که پابند خودت باشم
دستم بدامانت ببین الوده دامانم
پشت تو راه افتادن من سربراهم کرد
از یمن کلبُ باسط تو بودن انسانم
به آیه ی قرآن دور گنبدت سوگند
یاد تو می افتد دلم قرآن که میخوانم
بین تمام مردهای کل این عالم
مبهوت مردی زنان اهل نوقانم
گرچه عراقیها نجف یا کربلا دارند
با بودن تو سربلندم اهل ایرانم
راهی بغیر از راه مشهد را نمیدانم
هرجا که باشم کفتر جلد خراسانم
گفتند کارت را بگو کفتم هزاران شکر
از نوکران نوکرام قصر سلطانم
چشمم بغیر کربلا چیزی نمیبیند
از آن زمان که خیره ی آیینه بندانم
پیش رضا آواره ذکر حسین جان و..
پیش حسین آواره ذکر رضا جانم
سید پوریا هاشمی
نام حسین سینه زنان را یکی یکی
با گریه گرد کرببلا جمع میکند
نزدیک شصت روز خودش سفره پهن کرد
این سفره را امام رضا جمع میکند
باور کنید امام رضا هم در این دو ماه
لحظه به لحظه روضه گرفته ست در حرم
گاهی میان سینه زنان دم گرفته و
گاهی میان گریه کنان میزند قدم
از بعد اربعین که برای یکی دو روز
کرببلا و مشهدمان جا بجا شده ست
جامانده های قافله ی روز اربعین
مشهد برای چند شبی کربلا شده ست
آنقدر این امام رئوف ست در سفر
یک ذکر یا حسین فقط توشه میشود
این چند روزه از سر مهمان نوازی اش
حتی ضریح هم خود ِ شش گوشه میشود
در گوشه گوشه ی حرمش کربلا بپاست
باب الجواد سینه زنان یاد اکبرند
شش ماهه ای فلج که دخیل ضریح اوست
یک خانواده دست به دامان اصغرند
حالا خود ِ امام رضا روضه خوان شده
میخواند از تنی که پر از رد پا شده
یابن شبیب هم دو سه خط گریه میکند
صحن عتیق صحنه ی کرببلا شده
یک لحظه دید امام رضا دسته دسته اسب
با نعل تازه وارد گودال میشود
می دید پیش چشم پر از اشک بچه ها
بابای پاره پاره تنی چال میشود
حالا رسیده بود به خنجر به حنجری
با ضربه های آخر او استخوان شکست
وقتی رسید صحنه به سرهای روی نی
دیدند زائران سر سلطانشان شکست
امیرحسین آکار
به هنگام گرفتاری توکل بر خدا عشق است
گره ها را سپردن دست یار آشنا عشق است
بیا تسلیم حق باشیم و راضی بر رضای او
که در سیر اِلیَ اللّهی توسل بر رضا عشق است
تفال زد برایم پیر راهی از کتاب عشق
در آمد ایهاالعالم علی موسی الرضا عشق است
زیارت می کنم قبر شریفش را که این آقا
برای دیدن زائر بیاید در “سه جا” عشق است
بیاید وقت میزان و صراط و نامه ی اعمال
بگیرد پیش چشم منکران دست مرا عشق است
گدایی از کسی جز حق خجالت آور است اما
اگر سلطان رضا شد تا ابد باشم گدا عشق است
برای من که بی درد و ضعیف و بی کس و کارم
رضا هم درد باشد هم به درد من دوا عشق است
گرفتارم، گرفتارم، گره روی گره دارم
سراسر حاجتم از او شوم حاجت روا عشق است
گره هایی به دست پنجره فولاد او وا شد
بگیرم امشب از دستش جواز کربلا عشق است
امیر عظیمی
شرح شرحه شرحه شدن عشق
در اجتهاد شریح آنروز که خون خدا را مباح میکرد
و اوج منزلت ری که جای بهشت نشست در نگاه پسر سعد
عاشورا فریادی رسا از حلقوم بریده تاریخ خطبه خطبه اشک
بر گونه های خشک وارثان آب عاشورا
درس عاشورا درس زندگیست
درس خوبی وفلاحت، بندگیست
اگر چه اندک است طول وقوعش
هزاران درس داد آن با طلوعش
چون خون گلوی اصغرت را دیدی
با دست خودت روبه خدا پاشیدی
یعنی به خدای خالق خوبی ها
ارزنده ترین هدیَه را بخشیدی
عاشورای حسینی تسلیت باد.:((