"بسم الله الرحمن الرحیم"
با مامانم رفتم خواستگاری بعد که برگشتیم میگه خوب ؟میگم نه .
میگه وا اول که پسندت بود؟
میگم این که اونی نبود که تو عکس بود.
میگه چرا خودش بود.
میگه این همین بود.
میگه بله خودش بود ببینم عکس بستنی عروسکی که رو پوستش هست با خود بستنی یکیه؟
یعنی هیچ وقت اینطور قانع نشده بودم !:/
"بسم الله الرحمن الرحیم "
کپی برداری غیر مجاز وبدون اجازه و ذکر نکردن منبع از این رمان پیگرد اخروی دارد.
قسمت اول:
طرف زنگ زده میگه منزل فلانی؟میگم نه دوتا کوچه بالاتره زنگ بزن دوتا کوچه بالاتر.طرف جای فوش دادو قطع کرد:/
شما بگید بد کردم راهنماییش کردم؟
:دی
پدربزرگ رفیقم دستاشو کرده تو جیبش صدام میکنه قهرمان جان پسرم بیا اینو بهت بدم .
من با خوشحالی رفتم دستامو بردم جلو.
دندون مصنوعی هاشو گذاشته کف دستم میگه برو برام با این مسواک تمیزشون کن :/
رفیقمم اونو داره زمینو گاز میزنه
ومن همچنان :/