روزگارا:
تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد...!
روزگارا:
تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد...!
اه چقــدر لاغری !!! تو چرا انقــدر چاقی !!!
قدشو چه کوتولست !!! انقدر درازه یاد نردبون میوفــتم!!!
وااا هیکلش همش آمپوله…چه تن لشی داری پاشو یه باشگاه برو !!!
نیگا چجوری حجاب کرده دختره ی اُمل..
اینو…چه بی حجابه دختره ی خراب !…
خلاصــه
این جماعــت از هر چیزی برای مسخره کردن شما استفاده می کنن…!
اینا همونایی هستن که چیزی برای برتــری خودشون ندارن و میخوان با مسخره کردن و
گذاشتن عیــب روی دیگران خودشون رو مورد توجه قرار بدن !!!
در یک کلام عقده و کمبود دارن…!!!
پس…
برای خودت زندگی کن نه برای مردم..
از اون چیزی که هستــی نهایت لذت رو ببر…
مطمئن باش یکی الان آرزوشه که جای تو باشه…
دنیای کودکی ام سرشار از طنین دل انگیز توست ، تمام خاطرات کودکی ام را خط به خط با نام تو نوشته امو همیشه تورا می ستایم.
مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که
تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد
و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است،
مادرم تو را عاشقانه دوست دارم
و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم
الهی ؛ اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست،
که تو دارایی منی...
الهی ، در،بسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم...
الهی ، چون توانستم، ندانستم و
چون دانستم، نتوانستم
الهی ، مقدور فرما آنچه ذبح می شود
نفسانیت ما باشد به پای ربانیت تو...
امروز آرزویم این بود
صبح باصدای زنگ
در بیدار شوم
پستچی
باشد
برایم با پست
سفارشی بسته ای رسیده باشد
کاغذ را امضا
کنم و بسته بزرگ را تحویل بگیرم
در را ببندم و
بسته را باز کنم
تو
درآن باشی...
من برای متنفر بودن از کسانی
که از من متنفرند وقتی ندارم؛
زیرا درگیر
دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند ...
حکایت ما،
حکایت آن گنـدمـزاری ست
که سر بـر شانه آسیابان گذاشت؛
برای گفتن دردهایش ...
در همین چند قدمی توست…عجله کن…برخیز و دوباره قدم بردار…”…و دوباره ایستادن و دوباره زمین خوردن های پیا پی تا رسیدن به هدف…و آنگاه لذت احساس پیروزی !…چه لذت بی نظیری …زمانی که مدام تلاش می کنی و برای رسیدن به آنچه که می خواهی ، بار ها و بار ها طعم تلخ شکست را به جان می خری و دوباره ، از نو آغاز می کنی …چه پیروزی ارزشمندی…که اگر بدون تلاش بود ، تنها یک نام داشت…”شانس” و یا “اتفاقی تصادفی”…