زمانی که دانشجو بودم زود میرفتم برای اینکه نزدیک تخته ومیز استاد باشم تا هم خوب متوجه درس بشم و هم بتونم خوب تخته رو ببینم صندلی بگیرم تا مجبور به رفتن ته کلاس نباشم .

با یه مشقت وسختی میرفتم ته کلاس ویه صندلی صاف وصوف بدون خرابی و تمیز بلند میکردم وازبین صندلی ها عبور میدادم میاوردم و میذاشتم و

کیفمو میذاشتم روش وبه محض اینکه ده دقیقه میرفتم بیرون کنار بچه ها تا استاد بیاد وقتی میومدم تو تا دخترا کیفمو شوت کردن این سمت کلاس اونم رو یه صندلی قراضه و نا هموار و خودشون نشستن سمت استاد :/

یعنی کاردم بزدن خونم در نمیومد یعنی دلم میخواست اون شخصو که نشسته جای من همراه با کیفش از پنجره پرت کنم بیرون !

هیچی دیگه باید تا آخر کلاس روی اون صندلی نا هموار سر می کردم :/

 

این وضعیت تا آخر ترم پابرجا بود نمیدونم چرا این همه این اتفاق میفتاد درس نمیگرفتم و سرجام نمینشستم . البته گاهی وقتا هم همونجا مینشستم 

و کلی دلم خوش بود که سرجام نشستم .